"داستان کوتاه"#جنگ_خرمشهرو شاهدا و مشهود...يه بيل دسش گرفته بود و خاک توگوني مي ريخت.وقتي مي گم:اين يه شوخيه.با اخم نگام مي کنه.بازم مي گم:اين يه شوخيه!_ چي شوخيه؟همين که ميگيد، جنگ شده.به طرف پنجره ها مي ره و شروع مي کنه به چسب کاري.يه دفه ميز مطالعه از جا کنده ميشه و مي خوره تو پيشونيم._ بايد جلوشونو بگيريم،تير اندازي که بلدي؟آره،ولي بازم مي گم:اين يه شوخيه.اسلحه تاشويي رو مسلح مي کنه و مي ده دس شاپرک ها در برابر باد مي...
ما را در سایت شاپرک ها در برابر باد مي دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ckhorramshahrihab بازدید : 61 تاريخ : پنجشنبه 7 ارديبهشت 1396 ساعت: 23:41